یادمه کلاس اول راهنمایی بودم که این شعر رو گفتم :
اگر برداشتم دستی ز دل ای دلبرم
از تو عشقم را نبردم جای دور
چون دلی دارم فراتر از چراغ انورم
بنده ای لب تشنه پی می گرددت
میکشاند او مرا سوی دل دریایی ات
ساحلت را میگزیند بهر سکنی
کاسه ای خالی به دست
میکند آن را در آب نیل فام
آب روشن عشق پاک
تا ستاند از دل دریایی تو عشق را
تا بگیرد بال و پر
تا زند پر با پر پرواز خویش
تا افق های نیاز
پس کمی رخصت که با شوق نگاه روی تو
بال و پر باز کنم
تا که بینی عشق من تنها تویی
دلبر من خوب من
در قلب من
اینجا تویی
طاهره - سال هشتاد و یک