من با عشق زندگی میکنم

گوشه ای از سرگرمی من با نام زندگی

من با عشق زندگی میکنم

گوشه ای از سرگرمی من با نام زندگی

آبراهام هیکس - نورد عشق

نَوَرد یا ارتعاش نوردی اصطلاحی است که به معنای در نوردیدن ارتعاشات برای به دست آوردن حالات دلخواه است. کافی است با گفتگوها یا افکار یا هر گونه ارسال ارتعاش، این مسیر را به مدت چند دقیقه طی کنیم. آبراهام در آموزه های خود نوردهای گوناگون بیشماری به مخاطبانش ارائه کرده که در اینجا نورد عشق را تقدیم حضورتان میکنم.

برای مشاهده ی متن ترجمه شده به ادامه مطلب مراجعه کنید



 

نورد عشق - آبراهام هیکس


من عاشق نیرو و قدرت هماهنگی هستم

من عاشق اینم که بدونم چیزی وجود نداره که من نتونم باشم، انجام بدم یا داشته باشم

من عاشق اینم که بدونم این واقعیت زمان-مکان جزییاتش رو به من روانه میکنه

جزییاتی که من  در ابتدای امر، در عواطفم جاشون دادم

من عاشق اینم که بدونم با هدف تجربه ی یه زندگی شاد وارد جهان شدم

و من عاشق اینم که بدونم در این محیط گسترش پذیر، این تجربه حتمیه

من عاشق اینم که بدونم تمام آدمای روی کره ی زمین، فرصت احساس شادی رو همین حالا به اندازه ی من دارن

و من عاشق اینم که بدونم اونا در راه رسیدن به اون احساس هستن

من عاشق اینم که بدونم انرژی خالص مثبت هر وقت که بخوام در دسترسمه

و من عاشق اینم که بدونم اشکالی نداره اگه هر لحظه پیداش نمیکنم

من عاشق اینم که بدونم نیروهای جهان چجوری عمل میکنن

و من عاشق اینم که بدونم میتونم خودمو هر وقت بخوام باهاشون هماهنگ کنم

من عاشق اینم که بدونم انرژی خالص مثبت برای همه ی آدما در دسترسه

و اونا تا جایی که توانشو دارن میتونن توش عمیق بشن

من عاشق اینم که بدونم همه چی سر جای درستش قرار گرفته

من عاشق اینم که بدونم کار من درست کردن هیچی نیست

و من همیشه در بهترین زمان و بهترین مکان قرار دارم

من عاشق اینم که بدونم انرژی خالص مثبت در من جاری میشه

و هر وقت جاری بشه میتونم احساسش کنم

من عاشق نشانگرهای جریان انرژی مثبت خالص در وجودم هستم

من عاشق احساس گسترش بخشی ام

من عاشق احساس آزادی ام

من عاشق احساس سرزندگی ام

من عاشق احساس شفافیت ام

من عاشق اینم که وقتی تو یه اتاق راه میرم احساس قدرتی میکنم که منو بالا میبره فقط به خاطر اینکه من در اتاق حضور دارم

ولی من عاشق اینم که تک تک افرادی که تو اون اتاقن اون ارتباط در دسترسشونه
و من مثل دیش ماهواره ام که فقط بهشون نشون میده همچین ارتباطی ممکنه ولی مسئولیتی برای اجبار کردنشون به ایجاد این ارتباط بر عهده ی من نیست

من عاشق اینم که بدونم همه چیز در این واقعیت زمان-مکان خوبه

و من عاشق اینم که بدونم هر جا که بایستم و هر زمان که اونجا بایستم، هر جا رو که نگاه کنم کلی چیز برای نگاه کردن با حس قدردانی وجود داره

من عاشق اینم که بدونم وقتی ارتعاشات قدردانی رو ساطع کنم همه ی اونچه که دور و برمه این ارتعاشات رو دائمی میکنن
و بهتر و بهتر و بهتر میشن

من این زندگی مادی رو میپرستم
و من انرژی منشا بودنم در این بدن مادی رو میپرستم

من احساس طنین و دیدار با تمام اونچه که غیرمادیه رو میپرستم

من عاشق اینم که کمکشون کنم زندگی ای رو که به حرکت در آوردن ادامه بدن
درسته که الان به صورت غیرمادی متمرکزن دارن در من جاری میشن و به من رفتارها و عادات فکری ای رو الهام میکنن که براشون سودمنده

من عاشق برتری همه مونم

من عاشق اینم که بدونم این یگانه انرژی منشا رو که ما همگی بخشهایی از وجودشیم

من عاشق عشق وزریدن به آدمام

من عاشق بودن در جایگاهی ام که بتونم به آدما نگاه کنم و خود واقعیشون رو بپرستم

من عاشق نبود نگرانی و نبود هر چیزی ام که باهاشون راحت نیستم

من عاشق الگوهای عشق و
الگوهای قدردانی ام که الان در من فعال شدن

من عاشق تنظیم ضربه روشن شدنم؛ که یعنی عاشق اتصال با منشائم

من عاشق خود واقعی بودنمم

من عاشق این تمرکز الانمم

من این واقعیت زمان-مکان رو میپرستم

من عاشق هر چیزی ام که دور و برمه، و هر چیزی که دور و برمه عاشق منه

ترجمه از طاهره فرهادی
 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.